رویکرد کوچینگ روایتی
داستان زندگی شما چیه؟
میدونستین داستان و روایتی که درباره ی خودمون می گیم،نقش کلیدی توی زندگیمون داره؟
- اینکه چه طوری خودمون رو میبینیم؟
- چه انتخاب هایی توی زندگی و کسب و کارمون میکنیم؟
- چه جور احساساتی رو تجربه میکنیم؟
- چه آینده ای رو انتخاب میکینم؟
- و..
داستان شما چیه؟ و چه طوری میتونین بهترین استفاده رو ازش ببرین؟ برای جواب دادن به این سوالات میتونین از رویکرد کوچینگ روایتی استفاده کنین.
چرا استفاده از رویکرد کوچینگ روایتی مهمه؟
کوچینگ روایتی معتقده که روایتها در قلب هویت ما قرار دارن. بعضی از این روایتها به خاطر جنسیت، هویت جنسی، فرهنگ، مکان یا زمان تاریخیای که توش به دنیا اومدیم، شکل میگیرن. این چیزا تو اوایل زندگی ما رو شکل میدن. بقیهی روایتها در طول زندگی و بر اساس تجربیات و انتخابهایی که داشتیم به وجود میان. هویت ما ترکیبی از همه این روایتهاست و داستانها به ما کمک میکنن این الگوهای روایتی رو که هویت ما رو شکل میدن، توضیح بدیم، اتفاقات زندگیمون رو معنا دهی کنیم و از پشت عینک و چارچوب اون ها به خودمون و دنیا و انتخاب هامون نگاه کنیم.
توی کوچینگ روایتی، قبل از اینکه فرآیند تغییر رو با یه مراجع شروع کنیم، سطح خودآگاهی رو ارتقا میدیم. یعنی افزایش آگاهی نسبت به روایتهایی که الان هویت فعلیشون رو تعریف کرده. اینکار رو با پرسیدن سوالی مثل زیر انجام میدیم:
"الان داستان زندگی تو چیه؟
یا الان چه داستانی رو داری برای خودت تعریف میکنی؟"
این پرسوجو درباره روایتهای فعلی بخش مهمی از فرآیند تحول کوچینگ روایتیه. وقتی مراجعان بیشتر از داستانهایی که برای خودشون تعریف میکنن آگاه میشن، قدرت انتخاب پیدا میکنن و فضای بیشتری برای بررسی داستانهای جایگزین پیدا میکنن که شاید بخوان تعریف کنن.
در واقع از طریق آزمایش وکاوش، مراجعان کشف میکنن که کدوم روایتها بهشون کمک میکنن و کدوم روایتها دیگه الان بهشون خدمت نمیکنه و یا داره محدودشون میکنه و مانع رشد اون ها شده و از این طریق متوجه میشن که کدوم روایت هارو میخوان تغییر بدن.
وقتی روایتهای خود رو تغییر میدیم، یه فرآیند تغییر سیستماتیک رو از درون شروع میکنیم. متوجه میشیم که چطور شکل صحبت کردن، ایستادن و احساساتمون متفاوت از قبل شده. این تغییرات عمیق همون چیزیه که تغییرات ناشی از کوچینگ روایتی رو پایدار میکنه.
کوچینگ روایتی چیه؟
دکتر Drake بیش از 25 سال پیش، گفت که روشهای سنتی کوچینگ اغلب فقط به طور سطحی با مراجعین در جلسات کوچینگ کار میکنه چون روایات شخصی و اجتماعی که هویت و اقدامات فرد رو تعیین میکنه، در نظر نمیگیره و به همین دلیل تغییری که پیش میاد موقته و تغییر پایدار رخ نمیده
کوچ روایتی پارادایم کوچینگ سنتی رو تغییر میده. مثلا کوچ روایتی در سکوت شروع میکنه وفقط در صورت لزوم صحبت میکنه، قبل از پرسیدن سؤال، عمیقاً گوش میده، چون میدونه که
داستان مراجع نیازی به هدایت نداره و خودش، خودش رو آشکار می کنه.
story will reveal itself rather than needing to drive the conversation.
درواقع، کوچینگ روایتی روشی ذهن آگاهانه، تجربی و جامع hoisitic هست که به آدما کمک میکنه تا بتونن به روایت هایی که درباره ی خودشون دارن آگاه بشن و این روایت ها رو به نفع خودشون تغییر بدن و به کمک این تغییر، فرصت های جدید در زندگیشون خلق کنن.
رویکرد کوچینگ روایتی شبیه یه پنجرهایه که کوچها از طریق اون داستان های مراجعینشون رو مشاهده میکنن و به کمک اون مراجعین رو همراهی کنن که متوجه بشن چه داستان و روایتی رو دارن درباره ی خودشون میگن و این روایت، داره چه چیزی رو درباره ی جایی که الان هستن و چیزی که نیاز دارن تا به جلو حرکت کنن، نشون میده.
چون همونطور که گفتیم، داستانهایی که افراد درباره خودشون میگن نقش کلیدی در انتخاب های زندیگشون و نحوه ی نگرش به خودشون (هویت) بازی میکنه. کیفیت زندگی، احساسات، افکار، انتخاب های آینده ما به داستان هایی که درباره ی خودمون داریم مرتبطه. نحوه ی پاسخ دهی به مشکلات، مثلا اینکه مشکل رو فرصتی برای رشد و یا مانعی بزرگ برای درجا زدن ببینیم، به روایت ذهنی ما مرتبطه.
کوچینگ روایتی تمرکزش روی داستانهایی که افراد درباره زندگیشون میگن، هست. این روش باور داره که این داستانها هویت و تجربیات ما رو شکل میدن. با بررسی و تغییر این روایتها، کوچها میتونن به مراجعینشون کمک کنن تا تغییرات دلخواهشون در زندگی رو خلق کنن.
داستانها نشون میدن که افراد چطور دنیای خودشون رو می سازن و با اون کنار مییان . برای همین میشه با توجه و تغییر داستان و روایت ها، به خلق تغییرات پایدار کمک کرد.
1. تمرکز بر زمینهField: برعکس روشهای دیگر کوچینگ که روی تکنیکهای خاص تمرکز دارن، کوچینگ روایتی به زمینهای که کوچینگ توش رخ میده توجه میکنه. هدف اینه که تصویر بزرگتری از زندگی و تجربیات مراجع به دست بیاد.
2. گفتگو و آگاهی: کوچینگ روایتی مراجعین رو در گفتگویی که از داستانهاشون شروع میشه، درگیر میکنه. این گفتگو به اونها کمک میکنه تا به سطح جدیدی از آگاهی برسن.
3. لحظهی حال: به جای تعیین اهداف آینده، کوچینگ روایتی مراجعین رو تشویق میکنه که تو لحظهی حال بمونن و داستانهای کنونیشون رو بهطور کامل بررسی کنن.
دلیلش هم اینه که وقتی یه مراجع در جلسه ی کوچینگ داره یه داستان تعریف میکنه، در واقع داره سعی میکنه یه چیزی رو تو زندگیش بفهمه. اغلب خیلی زوده که دقیقاً بدونه داستان درباره چیه یا چه کاربردی داره. به همین دلیل معمولاً تو کوچینگ روایتی از تعیین هدف در ابتدا پرهیز میکنیم. اگر تجربه ی کوچینگ داشته باشین حتما متوجه شدین که به ندرت یه گفتگوی کوچینگ روی همون خواسته ای که دقایق اولیه ی جلسه کوچینگ هست ادامه پیدا میکنه و معمولا مسیر به خواسته ی خود مراجع عوض میشه. یکی از دلایلش همین هست که با تعریف روایت در زمان حال و داستان، نیازهای عمیقتر مراجع ظاهر میشن.
کاری که به عنوان کوچ باید انجام بدیم، از طریق پرسوجو در روایتهای مراجع برامون روشن میشه. مثلا به این موارد لازمه توجه کنیم که داستان سعی داره توجه رو به چی جلب کنه؟ چطور داستان تو صدای مراجع، زبان بدن یا حالتهای صورتش ظاهر میشه؟ (صلاحیت 6 ICF) اغلب قسمتهایی از داستان وجود داره که در ابتدا قابل مشاهده نیستن ولی با توجه به نشانههای ظریفتری مثل حالت بدن یا انرژی ظاهر میشن.
4.اتصال داستانها: کوچها به مراجعین کمک میکنن تا ارتباط بین داستانهای باور شده، گفته شده، زیسته و مورد نظرشون رو کشف کنن. این فرایند به درک عمیقتر روایت هاشون خلق و تغییرات جدید منجر میشه.
در ادامه به توضیح بیشتر این رویکرد میپردازیم.
کوچینگ روایتی به میزان زیادی از ساختار روایتی، تمرینات روایتی و روانشناسی روایتی استفاده میکنه تا یه رویکرد یکپارچه به کوچینگ ارائه بده. این سه منبع نشاندهندهی سه فرآیند موازی هستن که در مدل کوچینگ روایتی با هم ترکیب شدهان: (1) چهار بخش یک داستان؛ (2) چهار فاز از انتقال؛ و (3) چهار عنصر توسعه بزرگسالان. در نتیجه، یه چرخهی مثبت شکل میگیره زیرا افراد در حین تجربهی تغییر و انتقال خود، یک داستان جدید میسازن و در این فرآیند هویت و توانایی خودشون رو به عنوان فردی که میتونه اون داستان رو به واقعیت تبدیل کنه، توسعه میدن.
چهار مرحله ی گذار در بستر کوچینگ روایتی-
In a narrative coaching context, a rite of passage is seen as a movement through four phases:
1- sepration: جدا شدن از دنیای بیرونی برای شروع یک سفر به دنیای درونی و تحتتحول قرار گرفتن در هویت و روایت خود.
2- Individuation: فردیت به عنوان فردی که بر موانع غلبه میکنه تا دنیای درونیش رو در جستجوی آنچه که بهبودی و بلوغ میاره طی کند.
3- Reincorporation بازگشت به دنیای بیرونی با آنچه از طریق کاوش و آزمایش به دست آمده.
4- Integration: یکپارچه سازی تبدیل به یک هویت و روایت جدید در دنیای بیرون، که اغلب با تغییرات بعدی مربوط به محیط، همراهه.
چهار فاز کوچینگ روایتی
کوچینگ روایتی از چهار مرحله تشکیل شده که مراجعین رو تو سفر تغییرشون همراهی میکنه:
1. موقعیتیابی (Situate):
توجه کنین که مراجع در چه موقعیتی قرار داره (یعنی مراجع، اکنون و اینجا، در جلسه کوچینگ، چه داستانی داره). بهعنوان مشاهده گر بدون قضاوت کردن به روایت مراجع نگاه میکنیم.
در این مرحله به جای تمرکز بر اهداف، تمرکزمون روی "آنچه هست what is" و چیزی که گفته میشه what is being said قرار میگیره.
آستانه ای که باید از اون عبور کنن تا به مرحله بعدی برسن، جداسازی sepration (T1) هست.
2 جستجو (Search):
با کاوش در عناصر کلیدی در داستان مراجع ، تجربه دیدگاههای جدید و رسیدن به اصل موضوع، به کشف خواسته ی واقعی مراجع کمک کنین. یادمون هست که هر داستانی که هست حتما دلیلی برای حضور در این گفت و گو داره، بنابراین کاملا به مکالمه در جلسه کوچینگ توجه می کنیم.
در این مرحله، تمرکز روی "چه میشود اگر what if" و چیزی که هنوز گفته نشده what is not being said yetهست.
آستانه ای که باید از آن عبور کنن، فردیت individuation (T2) هست.
3 تغییر (Shift):
مراجع رو همراهی می کنیم تابفهمه چه چیزی باید تغییر کنه تا بتونه، چیزی که تو مرحله ی قبلی (مرحله جستجو )، کشف شده، رو عملی کنه. حواستون به فضای داستان و کاراکترهای مهم موجود در داستان مراجع باشه.
در این مرحله، تمرکز روی "چه چیزی مهمه what matters" و چیزی که میخواد گفته بشه what wants to be saidهست.
آستانه ای که باید از آن عبور کنند Reincorporation (T3) است.
4 پایدارسازی (Sustain):
از مراجع حمایت می کنیم تا ساختارهایی برای موفقیت خلق کنه و از این طریق بتونه چیزی که به دست آورده رو بعد از اتمام جلسه هم برای خودش حفظ کنه.در واقع، توی این مرحله تمرکز روی "چه چیزی کار میکنه what works " هست و اینکه مراجع بتونه از چیزی که توی جلسه کوچینگ براش موثر بوده استفاده کنه تا بتونه ساختاری که خلق کرده رو مستحکم کنه.
در این مرحله، آستانه ای که باید از آن عبور کنند یکپارچه سازی Integration (T4) است.
کوچینگ روایتی: ساختار و اصول
کوچهای روایتی هم یه ساختار بینفردی و هم یه ساختار روایتی برای مراجعینشون فراهم میکنن.
- ساختار بینفردی یعنی ایجاد یه فضای امن که مراجع بتونه داستان خودش رو کامل توی اون فضا بیاره و روش کار کنه.
- ساختار روایتی هم یعنی فراهم کردن فرایندی که مراجع بتونه عمیقاً با داستانهاش درگیر بشه و روی اونها کار کنه تا داستان جدیدش رو به زندگی بیاره.
این دوتا مورد، در کنار همدیگه، نشون میدن که مرکزیت "زمینه Field " را در کوچینگ روایت به عنوان یک زمان و فضای مولد برای مراجعین نشون می دن. برای اجرا شدن این فرآیند،صلاحیت پنجم ICF حضور کامل کوچ در لحظه و با اونچه که در لحظه در جلسه بالا میاد بسیار مهمه. کوچ ها باید تعهد به حضور رادیکال Radical Presence بدن.
Together, they illustrate the centrality of the “feld” in narrative coaching as a generative time and space for clients, and coaches are committed to radical presence and working in the moment with what is present.To be able to work this way, there is a strong focus in narrative coaching on the psycho-spiritual development of the practitioner to be able to deeply hold that space and freely work in it.
Narrative coaching practitioners are guided by the following six principles
برای اینکه بتوانند به این روش کار کنند، از شش اصل زیر کمک بگیرین:
• اعتماد داشته باشن که هر چیزی که نیاز دارن درست در مقابلشون هست.
• در برابر چیزی که هست، حضور کامل داشته باشین، به دور از قضاوت.
• فقط وقتی حرف بزنین که میتونی سکوت رو بهتر کنین.
• روی تولید تجربهها تمرکز کنین نه توضیحات.
• در زمینه، مستقیم با عناصر روایتی کار کینن.
• وقتی یه داستان جدید داره شکل میگیره، آماده باشین.
•Trust that everything you need is right in front of you
• Be fully present to what is without judgment;
• Speak only when you can improve on silence;
• Focus on generating experiences not explanations;
• Work directly with the narrative elements in the fIeld;
• Stand at the threshold when a new story is emerging.
این اصول با نظر گالوی (1981) همخوانی داره که میگه اگه میخوای چیزی رو تغییر بدی، اول باید آگاهیت رو از وضعیت فعلی افزایش بدی. چون این کار بهت فضای بیشتری میده تا الگوهای روایتی عادتیت habitual narrative patterns رو کشف کنی، بررسی کنی و بتونی تغییرشون بدی و فرصتهای جدیدی برای رشد و توسعه پیدا کنی.
کوچهای روایتی در لحظه، با روایت در حال شکلگیری و چیزی که در لحظه داره شکل می گیره کار میکنن (یعنی از قبل معلوم نیست که چه اتفاقی ممکنه بیفته)
به بیان دیگه، کوچهای روایتی مثل مامایی هستن که به افراد کمک میکنن تا داستانهای جدیدی رو به دنیا بیارن که تغییر و تحول اون ها رو در مقاطع کلیدی و مهم، تسهل میکنه.
کوچهای روایتی بررسی میکنن که چطور افراد داستانهاشون رو سازماندهی میکنن، مثلاً اینکه داستان ها، کدوم وقایع رو شامل میشن، کدوم موضوعات رو محوریت داستانشون قرار میدن، کدوم شخصیتها رو مهم میدونن، کدوم صداها تو داستانشون غالب هستن و کدوم داستانها درباره واقعیت باعث رنج بیشترشون میشه.
این کار به صورت تجربی انجام میشه، یعنی به جای اینکه فقط حرف زده بشه، از مراجع دعوت میشه که علاوه بر صحبت کردن، به تجربه اش در هنگام گفتن داستانش آگاه باشه .
اینکه گفتن داستانش به روش جدید رو چه طوری انجام میده؟ چه حسی این کار براش داره؟
در واقع هدف اینه که به نقاطی برسیم که استراتژیهای روایتی مراجعین (یعنی اینکه چطور وقایع رو معنا میکنن و چه طور تفسیر میکنن) در چه جاهایی دیگه الان براشون کار نمیکنه؟ و ناموثره؟
شناختن این شکافها توی روایت مراجع، که به عنوان " شکاف ها و نقص ها breaches" دیده میشن، در حقیقت، فضای رشد برای مراجع هست. چون اگر دنبال خلق و حفظ رفتار جدید و تغییر هستن، لازمه که به روایت های جدید و در نتیجه جنبههای جدیدی از هویت دسترسی پیدا کنن و بعد از دست یابی، بتونن اون تغییر جدید رو حفظ کنن و استفاده کنن.
مثال عملی کوچینگ روایتی
این داستان درباره یه مراجع کوچینگ هست که از رئیسش ناامید و ناراحته. یه مرحله کلیدی تو فرایند این بود که مراجع، حس مالکیت و مسئولیتِ داستان خودش رو رو قبول کنه.
1. موقعیتیابی (Situate): مراجع میگه "خیلی ناامیدم. از این ناراحتم که رئیس پروژه همیشه اشتباهات کوچیک رو تو گزارشهای تیم ما نشون میده، ولی هیچوقت تلاشها و سختکوشی ما رو نمیبینه."
2.جستجو (Search): وقتی خودم رو میشنوم که درباره تهیه این گزارشها هر دو هفته یه بار حرف میزنم، میفهمم که دیگه مثل گذشته تلاش نمیکنم و راستش رو بخوای، دیگه دوست ندارم تو این سطح از جزئیات کار کنم.
3. تغییر (Shift): وقتی به وضعیتم از دید گزارشها نگاه میکنم، احساس میکنم بار سنگینی روی دوشمه. فکر میکردم کوچینگ میخوام تا از اینجا برم، ولی حالا میبینم این فقط یه واکنش بود. واقعاً میخوام بدونم چطور میتونم با رئیسم درباره یه روش ارتباطی متفاوت حرف بزنم.
4. پایدارسازی (Sustain): دارم متوجه تغییراتی تو خودم میشم، از سرزنش و واکنش به رئیس به درک عمیقتر از مسئله واقعی و اینکه چطور میخوام جلو برم، رسیدم. این جلسات بهم کمک کرده تا بفهمم که من واقعاً از کارم لذت میبرم. حالا میخوام خودم رو کمی تحت چالش برای تغییر بذارم و این درخواست (تغییر روش ارتباطی) رو به رئیسم ارائه بدم و باهمدیگه روی یه راهحل کار کنم.
در این مقاله به طور کلی با رویکرد کوچینگ روایتی آشنا شدیم، در مقالات آینده به طور عمیق تر به این رویکرد خواهیم پرداخت.
نویسنده: نازنین شیرازی از تیم تایم کوچ
Book: The Coaches’ Handbook The Complete Practitioner Guide for
Professional Coaches by Jonathan Passmore
https://www.themomentinstitute.com/blog/what-is-narrative-coaching
نظرات (0)
در این قسمت نظر خود را با ما در اشتراک بگذارید