کنجکاوی بلیط آینده ای روشن
کنجکاوی قدم اول یادگیری
روزی روزگاری، انسان اولیه متوجه شد که چگونه آتش را روشن کند. کنترل آتش مکمل اولین اختراع بشر یعنی ابزار سنگی بود. بعد قایق ها و سپس نیزه ها آمدند. نوعی جرقه خاص انسان ها را به کاوش، کشف و بعدها به اختراع سوق داد.
این جرقه خاص، کنجکاوی است، میل به جستجوی دانش جدید و یادگیری چگونگی کار کردن چیزها..
کنجکاوی ما را مشتاق یادگیری و حل مشکلات می کند. و هر لحظه در ما وجود دارد.
یکی از راههای شروع کنجکاوی، «جستجوی اطلاعات» است. اگر بهدلیل انگیزههای درونی به دنبال دانستن هستید، آن نشات گرفته از کنجکاویست و یادگیری شما از درون به بیرون هست. به عبارتی ما کنجکاوی درونی را تجربه می کنیم و سپس به دنبال پاسخ سوالات خود به بیرون می گردیم.
مغز و کنجکاوی
وقتی چیزی کنجکاوی شما را تحریک می کند - مثلاً یک واقعیت جالب، یا یک صدای غیرمنتظره - مغز شما وارد حالتی می شوید که به آن "حالت کنجکاوی" می گویند. ابتدا قسمت هایی از مغز که به شرایط ناخوشایند حساس هستند، روشن می شوند. این نشان می دهد که شما کمی ناراحت هستید، زیرا متوجه می شوید که فاقد دانش خاصی هستید. سپس، بخشهایی از مغز که مسئول یادگیری و حافظه هستند، به سرعت بالا میروند، به طوری که میتوانید یاد بگیرید، و آنچه را که آموختهاید، به خاطر بسپارید. در این مرحله است که شما در آغاز جستجوی پاسخ خود هستید. و وقتی واقعاً در حالت کنجکاوی خود شروع به یادگیری حقایق جدید می کنید، چیزی جالب تر از افزایش حافظه اتفاق می افتد: مدار پاداش در شما شروع می شود.
مغز شما برای کنجکاوی و دنبال کردن آن کنجکاوی به شما پاداش می دهد.محققان به این نتیجه رسیده اند که دوپامین، ماده شیمیایی پاداش مغز، ارتباط پیچیده ای با وضعیت کنجکاوی مغز دارد . هنگامی که کنجکاوی خود را کشف و ارضا می کنید، مغز شما بدن شما را با دوپامین پر می کند که باعث می شود احساس شادی بیشتری داشته باشید. این مکانیسم پاداش این احتمال را افزایش می دهد که در آینده دوباره تلاش کنید و کنجکاوی خود را ارضا کنید.
این ایده که مغز ما برای یادگیری به ما پاداش می دهد، در واقع با این فرضیه مطابقت دارد که کنجکاوی به اجداد اولیه انسان ما نیز کمک کرده است که زنده بمانند. به مفید بودن یک ابزار سنگی یا یک قایق فکر کنید. انسانها برای بقای خود نیاز به درک محیط و دستکاری آن داشتند. خواه به معنای دانستن بهترین مسیرها برای کنار زدن حیوانات در شکار، جایی که بهترین غارها برای سرپناه هستند، یا چگونگی یافتن گیاهان خوراکی و انواع توت ها، کنجکاوی در مورد محیط زیست منجر به بقای بهتر شده است.
کنجکاوترین اجداد ما نسبت به کسانی که کنجکاو نبودند برتری داشتند. در طول هزاران سال، تنها کنجکاوترین افراد تولید مثل کردند، که منجر به کنجکاوی مشخصه انسانهای امروزی شد. امروزه کنجکاوی ما از نظر بقا مانند گذشته مطرح نیست. اما زمانی مفید است که به یادگیری فکر کنیم، یا حتی به چیزی که ما را خوشحال می کند. و وقتی نوبت به یادگیری آموزش یا ارضای کنجکاوی شما می رسد، دانشمندان می گویند که دو نوع کنجکاوی متمایز وجود دارد که می توانیم آنها را بیان کنیم.
انواع کنجکاوی
epistemic curiosity :
آیا برای شما پیش آمده آنقدر شیفته یک مجموعه کتاب یا برنامه تلویزیونی مورد علاقه خود شده اید که مجبور شوید هر چه می توانید درباره آن تحقیق کنید؟ این کنجکاوی انگیزه ایست برای از بین بردن شکاف های اطلاعاتی و یادگیری اطلاعات جدید. وقتی احساس تشنگی برای کسب دانش جدید می کنید، مغز شما در واقع به گونه ای پاسخ می دهد که گویی واقعاً تشنه یا گرسنه هستید - اینجاست که مناطق حساس به شرایط ناخوشایند روشن می شوند. و به همین دلیل است که ارضای کنجکاوی شما باعث ترشح دوپامین در بدن می شود.
empathic curiosity :
زندگی انسان بر اساس روابط و تعاملات بین افراد بنا شده است و کنجکاوی همدلانه انگیزه ای است برای دانستن بیشتر در مورد آنچه دیگران فکر و احساس می کنند. طبق تحقیقات، وقتی در موقعیتهای اجتماعی راحت هستید، «وضعیت کنجکاوی» شما لذتبخش است، و دوباره در آن زمان است که دوپامین شما در سطوح بالایی آزاد میشود.
*تشویق هر دو نوع کنجکاوی در خود گام مهمی برای تبدیل شدن به یک یادگیرنده خوب است.
کوچینگ و کنجکاوی
کنجکاوی یکی از اصول پایه و اساسی در کوچینگ و یکی از ابعاد مهم اثربخشی در رهبری محسوب می شود. بر این اساس است که فدراسیون بین المللی کوچینگ نیز این ویژگی را اساس و سلاح مخفی کوچ ها و رهبران بزرگ می داند. کنجکاوی زیربنای یادگیری است. از این رو لازم است همواره این ویژگی فردی را مورد توجه قرار داده و در راستای رشد و بهبود آن تلاش کنیم.
تقویت کنجکاوی
بهانه را کنار بگذارید و به کنجکاوی خود اهمیت دهید:
همه میخواهند کنجکاو باشند با این حال، موانعی وجود دارد. از رایج ترین موانع رایج میتوان به کمبود زمان، تمرکز بر روی کارهای قابل پیش بینی و ارائه نتایج مطمئن اشاره کرد. با این حال، اینها گاهی بهانه است. در حقیقت، هیچ چیز واقعاً ما را از کنجکاوی خود باز نمی دارد. این در واقع فقط در مورد انتخاب اولویتهای درست و تلاش عمدی برای یادگیری، داشتن تجربیات جدید و بستن شکاف بین آنچه میدانیم و میخواهیم بدانیم است. به همین دلیل است که افراد در یک تیم یا سازمان سطوح بسیار متفاوتی از کنجکاوی نشان می دهند، حتی زمانی که یک مدیر دارند .بنابراین، از مدیرتان انتظار نداشته باشید که کنجکاوی شما را تقویت کند، این مسئولیت شماست.
برای چند مثال که ممکن است به شما کمک کند کنجکاوی را در "محل کار" خود را افزایش دهید، در نظر بگیرید:
• 20 تا 30 دقیقه در روز را به صورت عمدی به پرورش کنجکاوی خود اختصاص دهید.
• به اشتراک گذاری ایده ها با همکاران، به ویژه در مورد مسائل استراتژیک بلند مدت یا چگونگی بهبود فرآیندها و استراتژی های موجود.
• عادت کردن به پرسیدن «چرایی» تا جایی که می توانید، به طوری که به ریزه کاری چیزها برسید و شروع کنید به کاوش عمیق و نه سطحی!
اشتیاق خود را تقویت کنید.
یکی از بدیهی ترین مسائلی که باید برای تقویت کنجکاوی خود به آن بپردازیم، سؤال «چه چیزی» است ! من دوست دارم کنجکاو باشم، اما کنجکاو در مورد چه چیزی؟ به چه چیزی علاقه دارید؟ جای تعجب نیست که نشان دادن کنجکاوی خود نسبت به چیزهایی که قبلاً به آنها علاقه مندیم بسیار آسان تر است. شناسایی انگیزه درونی شما کمک خواهد کرد. به قول چارلز بوکوفسکی: «آنچه را دوست داری بیاب و بگذار تو را بکُشد ». شیرجه رفتن در آنچه دوست دارید راهی عالی برای حفظ کنجکاوی شما است.
سوالاتی را از خود بپرسید:
• در مورد چی بیشتر دوست داری بدونی؟
• دوست داری در چه زمینه ای متخصص باشی؟
• سوالات و موضوعاتی که ممکن است شما را برای مدت طولانی به خود مشغول کند و متوجه گذر زمان نشوید، چیست؟
زاویه مناسب را پیدا کنید:
زاویه یا بعدی از مشکل را پیدا کنید که برای شما اهمیت بیشتری دارد. برای مثال، ممکن است به فناوری علاقه ای نداشته باشید، که می تواند کار بر روی یک مشکل فناوری را خسته کننده و غیر الهام بخش کند. با این حال، با کمی کاوش، ممکن است زوایای انسانی یا روانشناختی خاصی را پیدا کنید که عمیقاً برای شما اهمیت دارد، به آن علاقه مندید و به فناوری نیز مرتبط است. پیدا کردن این بعد، وظایف بیرونی و پیش پا افتاده را به فعالیت های معنادار و مفید تبدیل می کند و کنجکاوی شما را برای آن تقویت می کند.
سوالات خوب بپرسید:
سوالات درست می توانند تفاوت بین یک مکالمه خسته کننده و یک مکالمه هیجان انگیز را ایجاد کنند. به عبارتی راز یک گفتگوی خوب، کنجکاوی است. بنابراین ما مردم کنجکاو در حال حاضر یک قدم جلوتر هستیم. پرسیدن سؤالات باز، مانند «از خودتان بگویید»، گامی در مسیر درست است. بررسی "چرا" گام خوب دیگری است: "چرا این را باور می کنی؟ چرا این برای شما مهم است؟" یک رویکرد صمیمانه و صمیمی همچنین باعث میشود که فرد مقابل در مکالمهتان احساس راحتی بیشتر داشته باشد و تمایل بیشتری به صحبت با شما داشته باشد. هنگامی که شما در نقش یک رهبر کنجکاو قرار می گیرید، به این معناست که شما از یک روش برقراری ارتباط به شیوۀ سوالی استفاده میکنید، همانند کسی که بهجای سطحی نگری، مسائل را عمیق تر بررسی میکند.
موتور کنجکاوی خود را روشن کنید:
وقتی فقدان آگاهی وجود داشته باشد، کنجکاوی نمی تواند شکوفا شود. برنه براون، نویسنده و محقق ، درکتاب خود جرات رهبری ، در مورد این موضوع صحبت می کند. ما به عنوان مربی و کوچ می دانیم که بخش عمده ای از مکالمه کوچینگ در مورد ایجاد آگاهی بیشتر از طرف مراجعینمان با پرسیدن سؤالات قدرتمند، ارتباط مستقیم، ایجاد اعتماد و صمیمیت است. همه این ها به ایجاد آگاهی کمک می کند تا مراجعین ما بتوانند در مورد بینش جدید خود کنجکاو شوند. در مورد رهبری هم همینطور است. کسانی را که رهبری می کنیم باید اطلاعات کافی داشته باشند تا از آنها استفاده کنند تا کنجکاوی آنها جایی برای ریشه یابی داشته باشد.
روتین خود را تغییر دهید:
پژوهش ها نشان میدهد که یکی از رایجترین عادت افراد خلاق و کنجکاو، حساسیت آنها به کارهای روزمره است که به سرعت باعث کسالت و بیحوصلگی آنها میشود. در همین راستا، ایجاد تغییرات در روال معمول و روتین شما، تجربیات جدیدی را ایجاد می کند که می تواند ایده ها و سوالات جدیدی را ایجاد کند.به تغییر کار های معمولتان فکر کنید. به تغییر زمان و نحوه انجام وظایف روزانه. به مسیری که برای رسیدن به محل کار طی می کنید یا کاری که در آخر هفته انجام می دهید.
از آنجایی که مغز اساساً راحتی را دوست دارد، ما تمایل داریم که زندگی خود را برای آشنایی و شناخته ها بهینه کنیم و از تازگی و تغییر اجتناب کنیم زیرا می تواند استرس، اضطراب یا کار بیشتر ایجاد کند. هر زمان که در موقعیت جدیدی قرار می گیرید، به جای رفتن به حالت اتوپایلوت و خودکار، دریابید که چه کاری لازم است انجام دهید. تغییرات کوچک در برنامه روزانه شما تازگی و تنوع را به زندگی شما تزریق می کند. حتی تغییرات تصادفی می تواند به علایق بدیع منجر شود و کنجکاوی شما را تحریک کند.
آموزش دهید:
دفعه بعد که احساس کسالت کردید، دست به گوشی یا کنترلر بازی ویدیویی نبرید. در عوض، از کسی در مورد با ارزش ترین خاطره، بزرگترین اشتیاق، سرگرمی مورد علاقه اش یا حتی در مورد افکارش در مورد معنای زندگی بپرسید. به مهارتهای جالب، نظراتی که دارید یا حقایقی که میدانید، فکر کنید و در عوض آنها را ارائه دهید. آموزش دادن، و اجازه دادن به دیگران برای آموزش به شما، یک فعالیت بسیار سودمند و کمک کننده در این زمینه است.
آزمایش و تجربه کنید:
مزیت اصلی کنجکاوی این است که معمولاً سرگرم کننده است. این را فرصتی برای امتحان کردن چیزهای جدید، ترکیب ایدههای جدید و پرسیدن سوالات عمیقتر و معنادارتر ببینید که میتواند شما را به مکانهای ناشناخته منتقل کند و تخصص خاص خود را از این طریق توسعه دهید. خود را برای آزمایش آماده کنید، به خارج از منطقه امن خود بروید تا در مورد موضوعات جدید پرس و جو کنید و چیزهایی را بفهمید که هرگز به آنها فکر نکرده اید. علم نشان میدهد که جستجوی موضوعات تازه، یکی از ثابتترین پیشبینیکنندههای کنجکاوی است. چیزهایی را امتحان کنید، به خصوص اگر آشکارا با ارزش ها، ترجیحات و تجربیات شما مرتبط نیستند. لذت علایق جدید و تنوع را کشف کنید. به اندازه کافی کنجکاو باشید که از اشتباهات خود درس بگیرید و آنها را به شکست های هوشمندانه تبدیل کنید.
وقتی حوصله تان سر رفت، فقط کار را عوض کنید:
تقویت ماهیچه کنجکاوی شما لازم است که یک تجربه خوشایند باشد. اگر می بینید که گیر افتاده اید، علاقه خود را از دست داده اید - مانند زمانی که بچه های مدرسه مجبور می شوند تکالیف خسته کننده تکراری را به پایان برسانند - به کار دیگری بروید و به ذهن خود این آزادی را بدهید که هم تعجب کند و هم سرگردان باشد. کنجکاوی شما باید شما را به سمت یادگیری و تمرکز لذت بخش سوق دهد، درست مانند موجی که موج سواری را به حرکت در می آورد یا باد یک قایق بادبانی را به جلو می راند. این تفاوتی است بین اکتشاف که کنجکاوی عمیق شما را آزاد می کند و یادگیری مبتنی بر دنیای بیرونی، که بر خلاف آن عمل می کند. بنابراین، به جای سرکوب علایق و اشتیاق واقعی خود به یادگیری، اجازه دهید اینها شما را به مکان هایی که واقعاً می خواهید بروید راهنمایی کنند.
*نقاط زندگی را به هم وصل کنید:
ممکن است با این ایده آشنا باشید که 10000 ساعت طول می کشد تا بر چیزی مسلط شوید. اما آیا تا به حال به این فکر کرده اید که مسیر تسلط برای چیزهای بسیار متفاوت چقدر شبیه به نظر می رسد؟ سعی کنید راه هایی را که بهترین مهارت خود را به کار گرفته اید شناسایی کنید و ببینید آیا می توانید آنها را در سایر جنبه های زندگی خود به کار ببرید یا خیر. بهترین سرآشپزها بر اساسی ترین عناصر آشپزی، مانند استفاده از نمک، اسید و چربی تسلط دارند. بهترین بازیکنان بسکتبال به طور مشابه بر اصول بازی تسلط دارند. چگونه می توانید آنچه را که می دانید در سایر جنبه های زندگی خود به کار ببرید؟ نتایج ممکن است شما را شگفت زده کند.
پیاده روی کنید:
از نظر علمی ثابت شده است که پیاده روی به مغز شما کمک می کند تا احساس خوبی داشته باشد و بخش خلاق مغز شما را به جریان بیاندازد. طبق تحقیقات اخیر، پیاده روی فقط به عضلات یا قلب شما کمک نمی کند، بلکه به عملکرد کلی مغز و احساس خوب شما نیز کمک می کند. پیاده روی تمام حواس شما را از بینایی گرفته تا بویایی را نیز تحریک می کند. گاهی هیچ چیز برای پرورش کنجکاوی و یادگیری لذت بخش بهتر از مغزی شاد نیست.
آنچه باور نداری را در آغوش بگیر:
تلاش برای درک یک موضوع از هر دو طرف، بخش جدایی ناپذیر تبدیل شدن به یک متفکر انتقادی است. بنابراین ما یک چالش برای شما داریم: به یک باور قوی که دارید فکر کنید (مثل اینکه نتفلیکس بهترین سرویس پخش است) و آن را در ذهن خود بچرخانید و غیر از آن را تصور کنید مثل اینکه Hulu بهترین سرویس پخش است. حالا استدلال های قوی برای طرف مقابل بیاورید. این تمرین نه تنها به شما کمک میکند تا دنیا را با همدلی بیشتری ببینید، بلکه به شما کمک میکند تا از باورهای خود بهتر دفاع کنید، زیرا استدلالهای مختلف را خیلی بهتر درک میکنید.
دنیای دیجیتال را متوقف کنید:
دنیای مدرن ما مملو از صفحه نمایش های روشن است که توجه ما را می طلبد. تلفنهای هوشمند، رایانهها و دستگاههای صوتی نیز به ما امکان میدهند در کسری از ثانیه کنجکاوی خود را دنبال کنیم و این چیز بدی نیست. اما مهم است که خودتان را پایه گذاری کنید و بخش های جالب و کنجکاوی زندگی را که خارج از فناوری زندگی می کنند، بیابید. سعی کنید در مورد یک دستور غذای قدیمی خانوادگی پرس و جو کنید و بپزید. یا نقشه ای از خاطره مورد علاقه خود را ترسیم کنید. حتی میتوانید به دنبال مهارتهای زندگی و سرگرمیهایی باشید که مستلزم فناوری نیستند، مانند یادگیری نواختن ساز.
نکته پایانی
مانند هر ویژگی روانشناختی، کنجکاوی بخشی از طبیعت ماست و تا حدی قابل پرورش است. این بدان معناست که همه ما بدون توجه به جایی که هستیم و محیطی که در آن قرار داریم، تمایل طبیعی به کنجکاوی بیشتر (یا کمتر) داریم. گفته می شود، فضای زیادی برای پیشرفت وجود دارد. بنابراین، اگرچه بعید است کسی که به طور طبیعی کنجکاو است به طور ناگهانی به سطوح کنجکاوی انیشتین برسد (و بالعکس)، همه ما هر سطح پایه ای از کنجکاوی را که داریم میتوانیم تقویت یا تغییر دهیم اما، مانند همه مهارت ها، نیاز به تمرین دارد. به عنوان یک رهبر، کوچ یا صاحب کسبوکار، رشد کنجکاوی به شما کمک میکند از مزایای فراوان آن بهره ببرید، مسیر یادگیری خود را کشف کنید و منجر به ارتباطات قویتر، تعامل و خلاقیت خواهد شد.
نویسنده: فائزه اسماعیلی از تیم تایم کوچ، کوچ سطح 2
https://curiosity.britannica.com
https://coachingfederation.org
https://hbr.org
نظرات (0)
در این قسمت نظر خود را با ما در اشتراک بگذارید