
کوچ یا ناجی؟
,
مثلث درام کارپمن مدلی از تعاملات اجتماعی ناکارآمد و بازی های روابطه که شامل سه نقش قربانی، نجات دهنده و آزارگره، (در رابطه ی فرد با خودش هم این مثلث میتونه رخ بده) غالبا کوچ ها توی جلسه کوچینگ توجه میکنن که مراجع درگیر این مثلث نباشه و از این موضوع مهم غافل میشن که خودشون در جلسه کوچینگ در تله ی این مثلث میفتن و اسیر نقش ناجی میشن.
فهمیدن اینکه چرا این اتفاق میافته و شناختنش برای حفظ اثربخشی و یکپارچگی فرایند کوچینگ خیلی مهمه.
مروری کوتاه روی مثلث کارپمن
مثلث کارپمن سه تا نقش داره:
1. قربانی: منِ بیچاره و درمانده: فرد احساس درماندگی و ناتوانی میکنه و فکر میکنه بهش ظلم شده (تصور میکنه مظلوم و قربانی شده توسط دیگران یا شرایط هست)
2. ناجی: "بذار بهت کمک کنم از این وضعیت نجات پیدا کنی": مسئولیت مشکلات قربانی رو به عهده میگیره و دنبال کمک به دیگرانه، میخواد قربانی رو نجات بده وباعث وابستگی بیشتر قربانی میشه. این افراد در ظاهر مهربون و حمایتگر دیده میشن!
3. آزارگر: "تقصیر شماست": قربانی و ناجی و شرایط و.. رو سرزنش میکنه، انتقاد میکنه و سعی در کنترلگری، زورگویی، سرزنشگری و تنبیه کردن داره.
توی کوچینگ، تغییر به نقش ناجی میتونه بهصورت نامحسوس برای کوچ اتفاق بیفته که این موضوع برای رابطه کوچینگ مضره. توجه کنین که خیلی وقتا ممکنه در ظاهر کوچی مهربون، حامی، دلسوز به نظر خودتون یا مراجعین بیاین در حالی که در حقیقت دارین نقش ناجی رو بازی میکنین.
چرا کوچها ناجی میشن؟
1.تمایل برای اثبات ارزش:ممکنه کوچها ارزشمندیشون رو به موفقیت مطلوبشون در جلسه کوچینگ ربط بدن و برای همین در ذهنشون انتظار و دنیای مطلوبی رو از جلسه کوچینگ، میزان پیشرفت مراجع در جلسه، سرعت رشد مراجع تعریف کنن و برای رسوندن مراجع به اون مرحله، خارج از اخلاق حرفه ای کوچینگ رفتار کنن مثلا وقتی به مانع بر میخورن یا شرایط طبق سرعت مد نظرشون نیست شروع کنن به ارائه راهحل، یا بیش از حد پیگیری کردن مراجع و..
2. ترس از شکست مراجع: کوچها ممکنه بترسن که اگه مداخله نکنن، مراجعشون شکست بخوره (گاهی حتی شکست هم رخ نداده و فقط طبق معیار ذهنی کوچ پیشرفتی حاصل نشده) و کوچ ها این موضوع روی به تواناییهای کوچینگشون ربط بدن.
3. محرکهای شخصی: مسائل شخصی حلنشده، نیازهای شخصی ارضا نشده مثل نیاز به تایید، نیاز به قدرت، نیاز عشق و تعلق و... میتونه باعث بشه کوچها نوع رابطه اشون رو از حالت حرفه ای کوچینگ icf خارج کنن و تبدیل به دوستی ناجی بشن.
به طور منظم به خودتون بازتاب بدین، و مراقب سرنخ های احساسی مثل اضطراب خوب بودن جلسه، سرنخ های رفتاری مثل پیگیری بیش ار حد و خارج از چارچوب اخلاقیات حرفه ای کوچینگ و مسئولیت پذیری افراطی باشید و در صورت دیدن این موارد برای باورهای پنهان و نیازهای ارضا نشده ی پشت این موضوع سلف کوچینگ کنین. (یا کوچ بگیرید).
راهکارهایی برای مدیریت نقش ناجی در جلسه کوچینگ
1. اعتماد به مسیر: وقتی میخواین مراجع رو نجات بدین، یه قدم به عقب بردارین و نیازهای خودتون رو بررسی کنین. چه احساسی دارین؟ آیا احساس اضطراب میکنین؟ آیا نگرانین کوچ خوبی نباشین؟ میزان نگرانیتون برای رشد مراجع چه قدر حرفه ای هست؟ بر اساس جوابتون سلف کوچینگ کنین و یا جملههای ریمایندری مثل اینکه "مراجع خودش مسئول زندگیشه و همه افراد خالق و توانمند هستن" میتونه کمک کنه از مثلث کارپمن خارج بشین و فضایی ایجاد کنین که مراجعهاتون به خرد ذاتی خودشون وصل بشن و راهحلها رو با سرعت مناسب و به شیوه خودشون پیدا کنن.
2.تمایل به تحسین شدن: اینکه کوچها بخوان تحسین بشن طبیعی هست و هر کوچی خوشحال میشه که جلسات رضایتبخش و کارآمدی با مراجعهاش داشته باشه. اما اگه این تمایل از حد تعادل خارج بشه و کوچ بخواد بیشازحد مورد تحسین قرار بگیره و بهعنوان یه کوچ فوقالعاده عالی دیده بشه، باعث میشه که جسارت، اثرگذاری و تحولآفرینی کوچینگ رو از دست بده و تو تله رضایتطلبی و نقش ناجی گیر کنه.
سخن پایانی
کوچینگ فرآیندی راحتتر از نقش ناجی هست. همونطور که بهعنوان کوچ از خودتون مراقبت میکنین، میتونین تو جلسه حضور داشته باشین.
این طرز فکر رو تمرین کنین که همه ی انسانها نقش خالق رو دارن و توانمند هستن. این باور کمک میکنه تا فضایی مناسب برای انتخاب مراجعها تو سرعت و چگونگی پیشرفتشون ایجاد بشه و مانع رشد کوچ مراجعین نشین. همچنین توجه به نیازهای برآوردهنشده خودتون زمانی که تو نقش ناجی قرار میگیرین، میتونه کمکتون کنه.
پیشنهاد شما برای شناسایی و خروج از نقش ناجی در جلسات کوچینگ چیه؟
نویسنده: نازنین شیرازی
پیشنهادی برای خوانش مقالات تخصصی کوچینگ
https://ardencoaching.com/from-rescuer-to-coach/
نظرات (1)
مرسی شادی جان از نظر ارزشمدنتون
در این قسمت نظر خود را با ما در اشتراک بگذارید