علم هدف گذاری

علم هدف گذاری

هرجایی رو که نگاه میکنین از قفسه های کتاب فروشی گرفته تا فضای مجازی توی موبایلتون، بحث هدف گذاری همیشه بحث داغی هست و هر بار تکنیک ها و صحبت های مختلفی برای ارتقا دادن هدف گذاری در بعد های مختلف زندگی مثل سلامت، کار،  رشد شخصی و غیره ارائه می شه.

 

با وجود این معمولا چیزی که بهش توجه کافی نمیشه، علم و استراتژی چگونگی دستیابی به اهداف است.  فرقی نداره که شما اهداف شخصی تعیین کنید یا  اهداف حرفه ای، این مقاله نکات مهمی رو برای هدف گذاری بهتون آموزش می ده.

 

1- هدف گذاری چیست؟

معمولا هدف گذاری را به عنوان چیزی که می خواهند به آن برسند، تعریف می کنند، در حالی که این تعریف هنوز کافی نیست.

 

بیشتر تمرین‌های هدف‌گذاری با سوالات کلیشه ای  مانند، موفقیت از تو نظر تو چگونه است؟ و میخواهی در چه زمانی به چه چیزی دست یابی؟ شروع و به پایان میرسد و نکته مهم هدف گذاری  نادیده گرفته می شود.

اگر میخواهید به مسیر اهداف خود دست یابید، پرسش مهم زیر را نادیده نگیرید:

 

به جای سوال: من چه موفقیتی را میخواهم کسب کنم؟ از خود بپرسید

من چه نوع دردی را  می خواهم تجربه کنم؟

 من چه هزینه ای را حاضرم پرداخت کنم؟

 

این راهبرد موثر از مارک منسون است. چیزی که مارک متوجه شده بود، این است که داشتن هدف و نتیجه ی دلخواه، بخش آسان آن قضیه است. چه کسی دوست ندارد کتابی پرفروش بنویسد یا وزن خود را کاهش دهد یا درآمد بیشتری کسب کند؟ همه نتایج لذت بخش را دوست دارند. چالش واقعی تعیین این نیست که آیا نتیجه را می خواهید یا نه، بلکه چالش واقعی این است که از خود بپرسید:

 

  • آیا مایل به انجام فداکاری های لازم برای رسیدن به آن هدف هستید؟
  • آیا  حاضرید سبک زندگی لازم برای پیمودن مسیر آن هدف را زیست کنید؟
  • میزان تلاش های لازم برای رسیدن به آن هدف را قبول می کنید؟
  • روند انجام کارهای کسل کننده، سخت و حوصله سر بر که پیش نیاز کسب نتیجه ی دلخواهتان هست را  قبول میکنید؟

 

اگر با خود صادق باشیم می بینیم که، خیلی راحت است با دوستان خود دور هم بنشینیم و فکر کنیم که چه کاری را میتوانیم انجام دهیم یا چه کاری را دوست داریم انجام دهیم. چه قدر خوشمان می آید که یک کارمند موفق، یک کارآفرین موفق، یک ورزشکار حرفه ای، یک ماجراجو کننده ی هیجان انگیز و غیره باشیم. مسئله ی اصلی این است که حاضریم، برای به دست آوردن کدام نتیجه لذت بخش، فداکاری کنیم؟

 

  • شما چه معاوضه  و  هزینه هایی را حاضرید پرداخت کنید؟
  • شما چه نوع دردهایی را حاضرید تجربه کنید؟
  • شما با چه نوع دغدغه هایی  حاضرید سر و کله بزنید؟

 

همه نتایج خوب را دوست دارند، اما تعداد کمی از مردم حاضرند سبک زندگی، تلاش و هزینه های لازم  فتح قله شان را بپردازند.

 

این امر  اولین بینش کلیدی در تعیین هدف را نشان می دهد. هدف گذاری فقط مربوط به انتخاب پاداش های مورد علاقه از بین پاداش های مختلف نیست، بلکه توجه به آن روی سکه، یعنی هزینه هایی که قرار است بابت رسیدن به آن هدف پرداخت کنید نیز در هدفگذاری بسیار مهم است.

 

 

2- سکان ها و پاروها

یک قایق ردیفی کوچک را تصور کنید. اهداف شما مانند سکان این قایق هستند. آنها جهت را تعیین می کنند و تعیین می کنند که کجا بروید. اگر به یک هدف متعهد شوید، سکان ثابت می ماند و به حرکت رو به جلو ادامه می دهید. ولی اگر دائم بین هدف ها تغییر مسیر دهید، سکان به اطراف حرکت می‌کند و در حال پارو زدن دور خودتان می چرخید.

 

علاوه بر این، بخش دیگری از قایق وجود دارد که حتی از سکان آن مهمتر است: پاروها.

یعنی اگر سکان، هدف شما باشد، پاروها،  فرآیند رسیدن به هدف هستند. به بیان دیگر، سکان، جهت مسیر شما را تعیین می کند، اما این پاروها هستند که حرکت کردن و پیشرفت شما را تعیین می کنند.

 

این استعاره از سکان و پاروها به روشن شدن تفاوت  مهم میان سیستم ها و اهداف کمک می کند.  یک تمایز مهم (هدف و سیستم) که در همه جای زندگی خود را نشان می دهد.

 

در مثال های بعد به تفاوت هدف و سیستم اشاره میشود.

 

اگر ورزشکار هستید و هدف شما کسب یک قهرمانی است. سیستم شما کارهاییست که تیم شما در تمرین هر روزه انجام می دهد.

 

اگر نویسنده هستید و هدف شما نوشتن یک کتاب است. سیستم شما برنامه نوشتنیست که هر هفته دنبال می کنید.

 

اگر دونده هستید و هدف شما دویدن ماراتن است. سیستم شما برنامه تمرینی ماهانه ی شماست.

 

اگر یک کارآفرین هستید و هدف شما ایجاد یک کسب و کار میلیاردی است. سیستم شما فرآیند فروش و بازاریابی شماست.

 

 

اهداف برای تعیین جهت مفید هستند. سیستم ها برای پیشرفت در مسیر کسب هدف مفید هستند. در واقع، مزیت اصلی داشتن یک هدف این است که به شما می گوید چه نوع سیستمی را باید راه اندازی کنید.

 

enlightenedپس، سیستم شما چیزی است که باعث رسیدنتان به نتایج می شود.enlightened

 

این امر دومین بینش کلیدی را در هدف گذاری نشان میدهد.

 اهداف مسیر شما را تعیین می کنند. سیستم ها پیشرفت شما را تعیین می کنند. فقط با گرفتن سکان قایق  به جایی نخواهید رسید. بلکه با پارو زدن میتوانید حرکت کنید.

 

3- چگونه اهدافی را تعیین کنید که واقعاً دنبال خواهید کرد؟

پس از فکر کردن به هزینه های لازم برای رسیدن به هدف و اهمیت سیستم برای کسب نتیجه، سوالی که پیش می  آید این است که، چگونه هدفی را انتخاب کنید، که بدانید آن را انجام می دهید؟

 

سه استراتژی زیر هنگام تعیین هدف کمک کننده است.

 

1. بی رحمانه اهداف خود را حذف کنید

محققان علوم رفتاری مفهومی دارند که از آن به عنوان "رقابت هدف" یاد می کنند.

 

"رقابت هدف" می گوید که یکی از بزرگترین موانع برای دستیابی به اهداف شما، اهداف دیگریست که دارید. اهداف شما برای به چنگ آوردن زمان و توجه شما با یکدیگر رقابت می کنند!

هر زمان که هدف جدیدی را دنبال می کنید، باید تمرکز و انرژی را از سایر اهداف خود حذف/کم کنید.

 

یکی از سریع‌ترین راه‌ها برای پیشرفت در اهدافتان این است که به سادگی روی چیزهای کم اهمیت‌تر مکث کنید و هر بار روی یک هدف تمرکز کنید. گاهی اوقات شما فقط باید اولویت های خود را کمی سازماندهی کنید و ناگهان پیشرفت بسیار سریعتر می شود. زیرا اکنون کاملاً به هدفی متعهد هستید که قبلاً فقط توجه متوسطی را به خود جلب می کرد.

 

این یک نکته بسیار مهم است. به طور معمول، زمانی که افراد در رسیدن به اهداف خود شکست می خورند، فکر می کنند چیزی در هدف یا رویکردشان، اشتباه بوده است.

محتواهای زرد نیز دائما به شما می گویند: «شما باید بزرگتر فکر کنید! رویایی را انتخاب کنید که آنقدر بزرگ باشد که هر روز به شما انگیزه بدهد."

یا به خودتان می گویید: "کاش زمان بیشتری در روز داشتم!"

 

این بهانه ها، در حال پنهان کردن چالش اصلی است، آنچه اغلب شبیه مشکل تعیین هدف به نظر می رسد در واقع مشکل انتخاب هدف است. آنچه شما واقعاً به آن نیاز دارید، اهداف بزرگتر نیست، بلکه تمرکز بهتر است. شما نیاز دارید یک چیز را انتخاب کنید و چیزهای دیگر را بی رحمانه حذف کنید.

 

به قول ست گودین، "شما به زمان بیشتری نیاز ندارید، فقط باید تصمیم بگیرید."

 

اگرچه  به دلیل انواع تبلیغات، دنیای مارکتینگ، اثر فضای مجازی، اینترنت، سرعت بالای نشر اطلاعات و غیره، افراد تصور عقب ماندن می کنند و دائم اهداف جدیدی وارد زندگیشان میکنند  و هر بار در مورد فرصت های جدید هیجان زده می شوند وبعد به مرور این اهداف رها میشود و بعد فکر میکنند که مشکل از آن هاست در حالی آن ها تنها به خروج از این بازی مارکتینگ نیاز دارد.

  اگر بتوانید جسارت لازم را برای نه گفتن و حذف تعدادی از اهداف خود به دست آورید، آنگاه فضای مورد نیاز خود را برای شکوفایی کامل اهداف باقیمانده ایجاد می کنید.  چون رشد کامل و زندگی مطلوب نیاز به هرس دارد، درست شبیه به باغبانی و هرس کردن جوانه های اضافی.

 

مقاله مرتبط:  افسانه ی چند وظیفه ای بودن

 

 

2. زنجیره سازی

تحقیقات نشان داده است که اگر برنامه مشخصی برای زمان، مکان و نحوه انجام یک رفتار داشته باشید، ۲ برابر تا ۳ برابر بیشتر احتمال دارد به اهداف خود پایبند باشید. به عنوان مثال، در یک مطالعه، دانشمندان از مردم خواستند این جمله را پر کنند: «در طول هفته آینده، حداقل 20 دقیقه ورزش شدید را در روزهای شنبه دوشنبه و چهارشنبه ساعت 8 انجام میدهم.

محققان دریافتند افرادی که اهداف خود را واضح تعریف میکنند، در مقایسه با گروه دیگری که برای رفتار آینده خود تعریف واضحی ندارند، ۲ برابر تا ۳ برابر بیشتر احتمال دارد که واقعاً ورزش کنند. محققان علوم رفتاری این برنامه های خاص را "اهداف پیاده سازی" می نامند. برای مطالعه بیشتر در این مورد مقاله ی آکراسیا دلیل انجام ندادن کارها را مطالعه کنید.

 

یک راهبرد بسیار موثر برای تلفیق اهداف پیاده سازی و وضوح،، "زنجیره سازی" است. برای زنجیره سازی، کافیست جمله ی زیر را تکمیل کنید.

 

mailبعد از/قبل از [عادت فعلی]، [عادت جدید] را انجام خواهم داد.

 

مثال:

مدیتیشن: بعد از دم کردن قهوه صبح، یک دقیقه مدیتیشن می کنم.

شنا: قبل از دوش صبحگاهی بگیرم، 10 بار شنا می روم.

قدردانی: قبل از اینکه شام بخورم، یک چیز را به یاد می آورم که بابت آن امروز سپاسگزارم.

تعاملات اجتماعی: پس از ناهار، یک پیام برای کسی که می خواهم ملاقات کنم ارسال می کنم.

 

زنجیره سازی بسیار موثر است. زیرا نه تنها یک برنامه ی مشخص برای زمان و مکان اجرای اهداف خود ایجاد می کنید، بلکه اهداف جدید خود را به کاری که در حال حاضر هر روز انجام می دهید پیوند می دهید که احتمال انجام آن را بیشتر میکند (شبیه به برنامه ریزی با ساعت مچی اورگانیک خود)

 

این روش، همچنین ابزار موثری برای پر کردن شکاف بین اهداف و سیستم‌هاست. اهدافتان به شما می گویند که می خواهید به چه چیزی برسید، در حالی که سیستم ها فرآیندی هستند که هر روز دنبال می کنید. زنجیره سازی در کنار اهداف پیاده سازی به شما کمک می کند از سمت هدف ذهنی خود به سمت واقعیت دادن به آن حرکت کنید.

 

 

3. یک حد بالایی تنظیم کنید:

معمولا افراد وقتی  اهدافشان را تعیین می کنید، روی مرز پایین تمرکز می کنند. یعنی به حداقل آستانه ای که می خواهید برسید، فکر  می کنید. در این وضعیت، سقف پیشرفت برای خود تعریف میکنید، درحالی که شاید میتوانستید رشد بیشتر از حداقل ذهنی خود کنید.

 

بطور مثال

  • یک کارآفرین ممکن است بگوید، "من می خواهم حداقل 10 تماس فروش داشته باشم."
  • یک هنرمند ممکن است بگوید: "امروز می خواهم حداقل 500 کلمه بنویسم."
  • یک بسکتبالیست ممکن است بگوید: "من امروز می خواهم حداقل 50 پرتاب آزاد انجام دهم."

 

اما اگر یک حد بالایی به اهداف و رفتارهای خود اضافه کنید، بنظرتان چه تغییری ایجاد می شود؟

بطور مثال

  • من می‌خواهم حداقل 10 تماس برای فروش برقرار کنم ، اما نه بیشتر از 20.
  • امروز می خواهم حداقل 500 کلمه بنویسم، اما نه بیشتر از 1500 کلمه.
  • می خواهم امروز حداقل 50 پرتاب آزاد بزنم، اما نه بیشتر از 100.

 

چگونه به اهداف خود پایبند باشید؟

همانطور گه گفته شد، هدف گذاری موثر مستلزم در نظر گرفتن سیستم موثر است. خیلی اوقات، افراد اهداف درستی را در داخل یک سیستم اشتباه تعیین می کنند. اگر هر روز با انجام سیستم خود چالش دارید، علامت هشداری خوبی است که سیستم خود را تغییر دهید.

 

عوامل متنوعی وجود دارند که دستیابی به اهداف شما را آسان تر یا سخت تر می کنند. پس اگر می خواهید در درازمدت پیشرفت کنید، باید محیط خود را به سبک موثر طراحی کنید تا با اهدافتان هماهنگ باشد. در ادامه به چند عامل اشاره میکنیم.

 

معماری انتخاب ها:

اگرچه انسان ها در هر لحظه آزادی انتخاب گسترده ای دارند، اما اغلب بر اساس محیطی که در آن قرار دارند تصمیم می گیرند.

به بیان دیگرش بسیاری از تصمیماتی که شما در زندگی حرفه ای و شخصی خود می گیرید، توسط گزینه هایی که اطراف شما را احاطه کرده اند، شکل می گیرد.

 

برای مثال، وقتی فقط خوراکی های سالم در خانه تان باشد، انتخاب خوردن خوراکی سالم در مقایسه با رفتن به فروشگاه برای خرید پفک، انتخاب راحت تریست که به تصمیم گیری شما برای تغذیه سالم کمک بیشتری میکند و احتمال پایبندی به هدف تغذیه سالمتان را افزایش میدهد.

 

یا اگر تلفن خود را در کنار تخت خواب میگذارید، احتمال اینکه فردا صبح بلافاصله سراغ بررسی شبکه های اجتماعی بروید، بیشتر از حالتیست که تلفن شما از دسترس و نیز جلو چشمتان دور باشد.

 

اگر وارد اتاق نشیمن شوید و کاناپه‌ها و صندلی‌هایتان همگی رو به تلویزیون باشد، تماشای تلویزیون احتمالاً تصمیم پیش‌فرض شما خواهد بود.

 

پس محیط شما و مواردی که جلو چشمتان و در اطرافتان هستند روی تصمیم گیری شما اثرگذار است.

 

 چند مثال برای طراحی یک محیط موثرتر به منظور راحت تر کردن مسیر انجام اهداف:

 

اگر در طول روز یک بطری آب همراه خود داشته باشید، نوشیدن آب به احتمال زیاد تصمیم پیش فرضتان میشود.

 

اگر نخ دندانتان را در مکانی قابل مشاهده قرار دهید (مثل کنار مسواک خود)، احتمالاً نخ دندان زدن تصمیم پیش فرض می شود.

 

دانشمندان به تأثیری که پیش‌فرض‌های محیطی می‌توانند بر تصمیم‌گیری داشته باشند به عنوان معماری انتخاب اشاره می‌کنند. این امر تأثیر مهمی در دستیابی به اهدافتان دارد.  اینکه در بلندمدت به اهداف خود دست یابید یا نه، بستگی زیادی به نوع تأثیرات در کوتاه مدت دارد. فراموش نکنید که حفظ عادات مثبت در یک محیط منفی بسیار سخت است.

 

چند استراتژی  برای طراحی محیطی و معماری انتخاب:

 

1- سادگی.

 هنگامی که دائماً توسط نویزها  احاطه شده باشید، تمرکز روی سیگنال دشوار است. وقتی آشپزخانه شما پر از غذاهای ناسالم است، سالم غذا خوردن دشوارتر است. وقتی 10 تب در مرورگر خود باز دارید، تمرکز بر خواندن یک پست وبلاگ دشوارتر است. زمانی که اسیر افسانه ی  چندوظیفه ای بودن هستید، متمرکز ماندن در انجام مهم ترین وظیفه تان دشوارتر می شود. پس گزینه های اضافی را حذف کنید.

 

 

2- نشانه های بصری.

در سوپرمارکت، قرار دادن اقلام در قفسه هایی که  در سطح چشم هستند، باعث میشود که راحت تر دیده شوند و در نتیجه  احتمال خرید آنها افزایش یابد. حذف سرنخ های بصری ناموثر به پایبندی اهدافتان کمک کننده است. بطور مثال اگر هنگام کار دائما سراغ موبایل می روید، موبایل را از اتاق خارج کنید یا حداقل  آن را از جلوی چشمتان بردارید.

 

 

3- انصراف در مقابل انتخاب.

 یک مطالعه مشهور اهدای عضو وجود دارد که نشان می‌دهد چگونه چندین کشور اروپایی نرخ اهدای عضو خود را به شدت افزایش داده‌اند: آنها از شهروندان می‌خواهند که به جای شرکت در اهدای عضو، از اهدای عضو خودداری کنند. شما می توانید کاری مشابه انجام دهید. مثل اعلام عمومی انجام کاری در آینده، که در آن زمان، اگر نخواستید کارتان را انجام دهید، لازم به انصراف دادن در برابر دیگران باشد.

 

اندازه گیری اهداف:

کلید دیگری برای پیشرفت بلندمدت در اهدافتان، اندازه گیری است. ذهن انسان عاشق دریافت بازخورد است. یکی از موثرترین موارد انگیزه دهنده به خود، دیدن  شواهدی از پیشرفتتان است. به همین دلیل است که قابلیت اندازه گیری اهداف موثر است.  همچنین با اندازه گیری روند پیشرفت خود، درک مناسبی از میزان کارآمدی سیستمتان به دست می آورید.

 

 

اندازه گیری برای کشف و درک بیشتر از خودتان است. اندازه گیری به شما کمک میکد تا ببینید  واقعاً چقدر برای چیزهایی که برایتان مهم هستند وقت می گذارید و تلاش می کنید.

 

سخن پایانی:

هنگام تعیین اهداف، به هزینه های لازم برای پیمودن آن توجه کنید، هرس کردن اهداف را به طور منظم انجام دهید تا درگیر بازی های تبلیغات نشوید، به سیستم خود در کنار اهدافتان توجه ویژه ای کنید، همچنین با طراحی محیط و معماری انتخاب ها روند تعهد به اهدافتان را ارتقا دهید و نیز مسیر پیشرفتتان را بطور منظم اندازه گیری کنید تا سیستم و مسیرتان را بهینه سازی کنید.

 

پانویس و منابع:

Atomic habit book by Jamesclear

 https://jamesclear.com/goal-setting 

Not Giving  f* by Mark  Manson 

https://www.wsj.com/articles/SB10001424052702304626104579121813075903866


نظرات (0)

در این قسمت نظر خود را با ما در اشتراک بگذارید