آیا کوچینگ شغل مناسب شماست؟
این مقاله بازنویسی شده ی مقاله ای از مجله ی هاروراد بیزینس ریویو هست که نویسنده ی اون Dan Freehling بنیان گذار Contempus Leadership و نویسنده کتاب نقشه طراحی شغل است و بر اساس تجربیات خود درباره ی اهمیت داشتن کوچ / یادگیری کوچینگ برای نیروی کار نسل هزاره صحبت می کند.
درست زمانش رو یادمه، پنجشنبه ساعت ۶ بعد از ظهر بود که بعد از نیم ساعت تاخیر (اونم بدون هماهنگی)، وارد جلسه zoom شد. من از ساعت ۶ منتظر این کوچ حرفه ای بودم. از ساعت 6:10 دقیقه بهش پیام داده بودم که اگر نمیتونه بیاد، زمان دیگه ای رو برای جلسه هماهنگ کنیم، بدون بستن برنامه ی zoom، مشغول انجام باقی کارهام شدم چون من علاوه بر تحصیل در کوچینگ، به عنوان معاون تمام وقت یک قرارداد چند میلیون دلاری برای توسعه رهبری leadership development contract کار می کردم.
ساعت ۶:۳۰ بود که وارد جلسه شد، اون کوچ که در گذشته، از مدیرن رده ی بالای سازمان بوده است (30 سال رهبری leadership ) و بعد از بازنشستگی، مشغول به فعالیت در حوزه کوچینگ شده بود، به جای اینکه به خودش زحمت بده، روزمه ی من رو در زمینه ی سازمانی چک کنه و یا ازم بپرسه که چه قدر در این زمینه اطلاع دارم، جلسه رو با جمله ی ((با 30 سال سابقه تو حوزه رهبری، هر چیزی که درباره کوچینگ سازمانی به هم سن های تو باید بگم اینه که..))، شروع کرد و سپس تمام مکالمه ی جلسه کوچینگ ما رو به طور یک طرفه، در مورد تجربیات عالی خودش و موفقیت هایش در حوزه سازمان، تعداد رهبران و مدیرانی که مراجع او شده بودند و انواع و اقسام آزمایشاتی که بر روی مراجعین خود انجام داده بود، به طور مفصل توضیح داد و به من پیشنهادهای مختلفی برای رشد داد. (هیچ اطلاعی در باره ی سواد و سابقه و توانمندی های من نداشت!
من توی اون موقعیت چی کار کردم؟ جلسه رو به احترام همکارم تا آخر ادامه دادم.
خبری از حفظ محرمانگی اطلاعات، گوش دادن به فرد مقابل، هم آفرینی رابطه که از یک جلسه کوچینگ انتظار می رفت، نبود. در نهایت هم من هیچ کدوم از پیشنهادهاش رو موثر برای خودم ندیدم.
بعد از 4 سال تجربه در حوزه ی کوچینگ، در کنار کار تمام وقت رهبری سازمان، این سوال در ذهنم ایجاد شد که چرا در میان نسل من (نسل هزاره) که 35 درصد نیروی کار ایالات متحده را شکل میدهد، فقط 8 درصد، کوچ هستند؟ (اروپای شرقی 21% است).
در پاسخ، متوجه مسئله ی مهمی شدم که مشابه با تجربه جلسه کاریم با آن کوچه بازنشسته بود. اینکه کوچ ها در سازمان ها به گونهای رفتار میکنند که افراد در تشخیص تفاوت میان کوچ و مشاور و منتور سردرگم میشوند.
اگرچه همپوشانیهایی میان این حوزه ها وجود دارد اما صحبت اصلی من در رابطه با پایه و فونداسیون تفاوت هاست. مشاورین و منتورها بر اساس تجربیات و تخصص خود، راهکارهای مختلفی را ارائه میدهند. در حالی که ماهیت کوچینگ بر این اساس است که یک مشارکت دو طرفه و تحول آفرین به گونهای بین کوچ و مراجع شکل گیرد که پتانسیلهای درونی مراجع آشکار و روند رشد او، بر اساس یادگیری از خود، انجام شود.
کوچینگ حقیقی شامل تخصص کوچ در فرآیند کوچینگ و مایندست کوچینگ است نه در تلاش برای حل مشکل مراجع با دادن توصیه- تشخیص و پیشنهاد برای پیشرفت....کوچ متخصص این است که مسیری را تسهیل کند که مراجع به بهترین شکل بتواند خودش از منابع بالقوه پنهانش استفاده کند و راهکارهای متناسب با خود را طراحی کند.
true coaching is a transformational partnership between the coach and the client, focused on unleashing the client’s potential rather than delivering the coach’s advice. The coach’s expertise is in the coaching process, not trying to “fix” their client or provide their own suggestions for improvement.
در سازمان ها، افراد در نقش کوچ،میخواهند راهکار و توصیه دهند. اما این روش ها در زمان حال دیگر پاسخگو نیست، چون:
1- تاکتیکهای فرمان و کنترل برای کارمندان غیر مشوقانه است، (شنیدن راهکار حس سهیم بودن و مالک بودن را برای کارمند کاهش میدهد در حالی که وقتی خود فرد، راهکار دهد حس مالکیت بیشتری دارد البته بر اساس دانش سازمانی میدانیم که این امر بر اساس سطح بلوغ و سوابق کارمندان، متنوع درجه بندی می شود).
2- دادن راهکار از نظر استراتژیک برای مقابله با چالشهای امروزی ناکارآمد است. چون وابستگی کارمند برای گرفتن راهکار را زیاد میکند. در سیستم ومحیط کسب و کار VUCCA امروز که سرشار از عدم قطعیت، چالش های جدید و متنوع و پیچیدگیست، حرکت موثر سازمان نیازمند قدرت حل مسئله، خلاقیت و نوآوری، شجاعت و چابکی کارکنان برای پاسخگویی سریع به مسائل است. رهبر و مدیرانی که راهکار میدهند، به زودی وقت و انرژی برای کارهای اساسی کم می آورند چون باید دائما درگیر حل مشکلات کارکنان و مسائل جانبی باشند.
فرقی نداره که چه موضوعی باشه، از مسائل زیستمحیطی گرفته تا مسائل اجتماعی و تکنولوژی، رهبران آیندهنگر پیچیدگی را موهبت می بینند و نوآوری را تشویق می کنند و روابطی را هم آفرینی می کنند که سهیم بودن، بینش، درک، شجاعت و سازگاری را به سازمان و کارکنانشان ارائه دهد. ابزارهای کوچینگ (برای استخدم کوچ سازمانی برای نیروی کار) و مایندست کوچینگ (یادگیری کوچینگ و کوچ شدن) راه حل مناسبی برای این مسیر است.
نیروی کاری نسل هزاره با بهره گیری از کوچینگ میتوانند تحولات زیادی در صنعت کسب و کار ایجاد کنند و همچنین رهبرانی نوآور و اثرگذارتر از گذشته شوند.
توصیه هایی برای نسل هزاره برای بهره گیری از کوچینگ/یادگیری کوچینگ
برای شروع مسیر این قدم ها کمک کننده است.
1) ابتدا خودتان یک کوچ بگیرید (قبل از یادگیری کوچینگ)
مثل ورزشکاران که برای پیشرفت و رسیدن به نقطه ی اوج بازی خود به حمایت کوچ ها نیاز دارند، رهبران نیز همینطور هستند. با سرمایه گذاری در توسعه توانایی های خود با کمک کوچ میتوانید توانمندی رهبری، رشد شخصی و همچنین تجربه ملموسی از مفهوم کوچینگ را کسب کنید.
علاوه بر رشد، حس مشارکت را از دیدگاه مراجع تجربه خواهید کرد و کشف خواهید کرد که چه رویکرد برای شما مناسب تر است.
چگونه کوچ خود را انتخاب کنید؟بهترین راه این است که از دوستان و همکاران قابل اعتماد خود سوال بپرسید چون بسیاری از قویترین کوچ هایی که من میشناسم، عمدتاً از طریق دهان به دهان و ارجاع شدن کار میکنند.
همچنین سعی کنید با فردی که دارای گواهینامه فدراسیون بین المللی کوچینگ (ICF) هستند، کار کنید. چون نشان میدهد آن کوچ استانداردهای دقیقی را برای ارزیابی تجربه، دانش و عملکرد خود تکمیل کرده یا در حال تکمیل آن است.
با چندین کوچ برای یک جلسه رایگان ملاقات کنید تا زمانی که کوچ مناسب خود را انتخاب کنید. خودتان متوجه خواهید شد که چه کوچی برای شما مناسب است. من خودم شخصاً سه کوچ را در مقاطع زمانی مختلف در طول دوران حرفهایم استخدام کردهام و الان حدود دو سال و نیم است که با یک کوچ کار میکنیم.
2) با چند کوچ مصاحبه کنید (قبل از شروع یادگیری کوچینگ)
برای آشنایی بیشتر با شغل کوچینگ و هر گونه سوالی که ممکن است داشته باشید، با چند کوچ ماهر و حرفه ای گفتگو کنید. طبق تجربه من، اکثر کوچ ها برای افراد کنجکاو و مشتاق، حاضرند برای صحبت وقت بگذارند. سعی کنید ملاقات های خود را متنوع کنید و با طیف وسیعی از افراد مختلف از نظر سن، ملیت، جنسیت، توانایی ها و غیره، صحبت کنید، اینکار این امکان را به شما می دهد که بینش های خوبی را از زوایای مختلف به دست آورید. علاوه براین به سرعت یاد خواهید گرفت که مدل های کسب و کار زیادی وجود دارد که می تواند الهام بخش مسیر حرفه ای آینده ی شما باشد.
3) در آموزش معتبر کوچینگ ثبت نام کنید.
اگر می خواهید که کوچینگ را واقعا یاد بگیرید. توجه کنید که کوچینگ هزینه مالی، زمانی و تلاش قابل توجهی را از شما خواهد گرفت. به همین دلیل است که پیشنهاد می کنم قبل از تصمیم گیری برای انجام این سرمایه گذاری، خودتان کوچ بگیرید، با کوچ ها دیگر مصاحبه کنید و همچنین کار داوطلبانه کوچینگ انجام دهید. (تجربه ی شما به شما کمک می کند تا به این سوال پاسخ دهید که آیا این مسیریست که دوست دارید تا آخر آن را ادامه دهید و به عنوان یک شغل اصلی آن را انتخاب کنید یا نه).
برنامههای آموزش پایه کوچینگ (سطح 1 به بالا) حداقل 60 ساعت آموزش ارائه میدهند و معمولاً شامل صلاحیت های اصلی ICF، کاوش در یک یا چند چارچوب برای گفت و گوی کوچ و مراجع، انعکاس و توسعه نقاط قوت، ارزشها، تمرین کوچینگ و غیره میشوند.
چه مدرسه ای را انتخاب کنید؟ برای انتخاب محل مناسب یادگیری کوچینگ، فدراسیون جهانی کوچینگ (ICF) فهرستی از ارائه دهندگان معتبر آموزش کوچینگ دارد که می توانید از آن برای تحقیقات استفاده کنید
4) کار داوطلبانه
برای شروع خوب شدن در کوچینگ نیاز به تمرین زیادی است. با کار داوطلبانه شروع کنید. داوطلبی راهی عالی برای به دست آوردن تجربه ی کوچینگ عملی و ایجاد تفاوت است. من در یک سازمان غیرانتفاعی که به توانمند سازی دانشجویان در حوزه های مختلف برای رفتن از دانشگاه به مشاغل شروع به کار داوطلبانه کردم.
به جامعه محلی خود نگاه کنید تا ببینید آیا فرصت هایی برای داوطلب شدن به عنوان کوچ برای هدفی که به آن اهمیت می دهید وجود دارد یا خیر؟
5) مدارک ICF خود را دریافت کنید:
در دنیایی که هر کسی میتواند بگوید یک کوچ است، چگونه میتوانید مطمئن باشید فردی که با او کار میکنید، واجد شرایط و متعهد به اخلاق حرفه ایست؟ گواهینامه ICF برای اثبات کردن این موضوع طراحی شده است.
کوچ های حرفه ای علاوه بر آموزش کوچینگ در مدارس مورد تایید ICF، ارزیابی (آزمون کتبی و ارسال ویس نمونه جلسه کوچینگ) را به طور مجزا در سایت ICF باید انجام دهند و در صورت گرفتن نمره بالای 70 درصد در آزمون و تایید شدن ارزیابی ویس جلسه بر اساس صلاحیت و اخلاقیات حرفه ایICF قادر به دریافت مدارک کوچینگ ACC-PCC-MCC می باشند که به مشتریان و سازمان ها، اطمینان و رضایت خاطر بیشتری برای سرمایه گذاری درکوچینگ می دهد.
سخن پایانی:
امیدوارم شما را متقاعد کرده باشم که برای کوچ شدن 30 سال صبر نکنید. فرقی نداره که بخواین به طور تمام وقت کوچ شوید یا از آن برای ارتقا در مسیر شغلی خود استفاده کنید، از شما دعوت می کنم تا از امروز شروع به ساختن ذهنیت و مهارت کوچینگ خود کنید. ما به کوچ های نسل هزاره بیشتری نیاز داریم.
نظرات (0)
در این قسمت نظر خود را با ما در اشتراک بگذارید